«مني كه به سانسور انديشه و گفتار خود تن ميدهم، مني كه به بهانهي ترس،از يك طرف، و قدرت قاهر از طرف ديگر در امور شهر و كشور خود دخالت نميكنم، راي نميدهم، انتخاب نميكنم و انتخاب نمي شوم، تجاوز را مي بينم و دم نمي زنم، مني كه بايد بروم و در برابر ميزي بنشينم و حساب عقيدهي خود را و ايمان خود را، حساب دوستيهاي خود را و دشمنيهاي خود را، حساب ديروز و امروز و فرداي خود را به بيگانهي سمجي كه نمايندهي قدرت قاهر روز است پس بدهم، اهانت ببينم و زير ورقهي اهانت را بهدست خود امضا كنم، من شايد آزادي را بفهمم، ولي جرات آزادي ندارم. نقصي، علتي در شخصيت انساني من است كه اگر بر آن آگاهم، هرچه زودتر بايد به جبران آن برخيزم؛ وگرنه شايستهي نام انسان نيستم.»
سخنرانی در کانون نویسندگان _ سال 1337
یاد بزرگ مرد ادب و ترجمه زبان فارسی ، محمود اعتماد زاده " به آذین " گرامی باد.او در دهم خرداد 1385 در 93 سالگی این دنیای خاکی را وداع گفت.
او اینچنین بازندگی وداع کرد :
" به یاد تو ، و به نام تو ، ای همه تو
به زودی خواهم رفت و به یقین
نه جای اندوه است و نه شادی
حادثه طبیعی و ضروری !
محمود اعتماد زاده ، فرزند زمین ، به مادر پیوست
آمد مگسی پدید و نا پیدا شد.
با درود و بدرود "
:: posted by فرداد صفاییان, 3:42 PM
| link
|