نسلی ديگر

Friday, September 30, 2005

262 _ 8 مهر

263_ 8 مهر

بيست و چهار سال از 8 مهر گذشت ! انگار ديروز بود ، بهمراه كارواني نظامي بسوي جبهه آبادان براي پاكسازي ميادين مين ، اين دشمن خفته در خاك .

در چشم هاي جوان فقط يك سوال موج ميزد : آيا بازگشتي هم خواهد بود ؟!

* * * * *

بعد از گذشت سالها ، حرف هاي امشب " علي فريدون نژاد " در برنامه صندلي داغ تلويزيون او را تكان داد . جانبازي كه يك چشم و دو دست خود را در ميادين مين از دست داده است :

نگاه به جانباز ، مثل نگاه به يك دسته گل است .

دسته گل را آب مي دهند ، تزيينش مي كنند و سپس آنرا در مراسم عزا و عروسي استفاده مي كنند .

وقتي كه مراسم تمام شد ، دسته گل را در سطل آشغال مي اندازند !

ما فقط احترام مي خواهيم !


* * * * *

در قبال آنچه داده بود ، چيز زيادي مي خواست ؟!

:: posted by فرداد صفاییان, 8:00 AM | link |

Monday, September 26, 2005

261 _ دوستي . . .

262 _ دوستي ؟!

بعضي از دوستي ها مثل غذا هستند .

گاهي مزه خوش غذايي زير زبانمان مي ماند و براي حفظ كردن مزه خوب آن ، ديگر دلمان نمي آيد از آن غذا بخوريم ، مبادا كه ديگر مزه قبل را ندهد .

:: posted by فرداد صفاییان, 8:30 AM | link |

Saturday, September 24, 2005

260 _ فارسي

261 _ فارسي

گاهي تابلو هاي نصب شده در مكان هاي عمومي ، ما را به فكر مي اندازد كه چقدر براي گويش فارسي خود ارزش گذاري مي كنيم . سهل انگاري در استفاده درست از كلمات و ساختن جملات ، ما را به كجا خواهد برد ؟

در ورودي دهكده ساحلي بندر انزلي اين تابلو نصب شده است :

" ورود افراد ، غير ممنوع مي باشد ! "

:: posted by فرداد صفاییان, 3:52 PM | link |

Sunday, September 18, 2005

259 _ خانه

مولوي

اي قوم به حج رفته ، كجاييد ؟

معشوق همين جاست، بياييد ، بياييد

معشوق تو همسايه و ديوار به ديوار

در باديه سرگشته شما در چه هواييد ؟

گر صورت بي صورت معشوق ببينيد

هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شماييد

ده بار از آن راه بدان خانه برفتيد

يكبار از اين خانه بر اين بام براييد

آن خانه لطيف است ، نشان هاش بگفتيد

از خواجه آن خانه ، نشاني بنماييد

يك دسته گل كو ، اگر آن باغ بديديت ؟

يگ گوهر جان كو ، اگر از بحر خداييد ؟

با اين همه آن رنج شما گنج شما باد

افسوس كه بر گنج شما ، پرده شماييد

:: posted by فرداد صفاییان, 1:11 AM | link |

Tuesday, September 13, 2005

258 _ Sunset




:: posted by فرداد صفاییان, 4:00 PM | link |

Sunday, September 04, 2005

257 _ Hjälp Oss Vi Dör


کمک کنید ما می میریم
کودکی که فقط خود و عروسکش از طوفان جان سالم بدر برده اند
اندیشناک و مبهوت از آنچه که رخ داده است
* * * * *
فاجعه در هر نقطه دنیا ... فاجعه است.
موج تسونامی...زلزله بم.... یا طوفان آمریکا
قهر طبیعت... ضعف بشر... جدال انسان ها با یکدیگر ... و نابودی بشر بدست بشر ....براستی اینست زندگی ؟
* * * * *
عکس از اینجا
http://www.aftonbladet.se/sok/korttidsarkivet.html

:: posted by فرداد صفاییان, 5:28 PM | link |

Thursday, September 01, 2005

256 _ پوچ

توی زندگی گاهی پیش میاید که بین هزار تا گوی که فقط یکی از آنها پوج هستند و ما مجاز هستیم که فقط یکی را از بین آنها برداریم دقیقا آنی را برمی داریم که پوچ است . اگر بین هزار پوچ... فقط یک غیر پوچ بود ... چند تا باید برمی داشتیم تا به آن برسیم . شاید هزارتا.....

:: posted by فرداد صفاییان, 1:34 PM | link |