نسلی ديگر

Thursday, December 22, 2005

277 _ دنياي رويايي او

277 _ دنياي رويايي او :

كودك همواره فكر مي كرد كه اگر آدم ها مي توانستند افكار شخص مقابلشان را بخوانند ، دنيا چطور مي شد ؟!

با فرض اينكه تمامي افكار توسط شخص مقابل مي توانند خوانده شوند و با محو پليدي ها از تفكرات ما ، آيا دنياي خوبي در پيش رو بود ؟!

يا آنكه با پنهان نماندن كوچكترين افكار آدميان در روابط متقابلشان و رو شدن كمترين فكر پليد ديگران ، همه از هم متنفر شده و دنيا غير قابل تحمل تر مي شد ؟!

در اين دنياي فرضي ، آدم هايي كه نمي توانند با كلام دوست داشتن ، محبت شان را به ديگران بيان كنند ، خوشبخت تر مي شدند ، چون فقط انتقال فكرشان براي تحكيم پيوند ها كافي بود .

* * * * *

در ديدگاهي ديگر ، با رو شدن تفكرات آدمي و تبادل اطلاعات با ارتباط مستقيم مغز ها با هم ، ديگر نيازي به تكلم نخواهد بود . كم كم گفتار از روابط انساني حذف شده و دنياي خاصي بوجود مي آمد .

آدميان نه دروغ مي گفتند و نه كينه اي مخفي مي ماند . يك بازي كاملا رو باز !

با حذف گفتار ، روابط انساني بسيار كاملتر شده و شناخت آدميان از همديگر در حد بسيار متعالي .

ديگر نمي شد همچون سياستمداران و يا بسياري افراد ديگر جامعه ، با قدرت كلام ديگران را فريفت و مبهوت و دنباله روي خود كرد .

زندگي آدميان شبيه زندگي ديگر حيوانات مي شد . شايد حيوانات نيازي به كلام ندارند . اين قدرت را دارند كه تمامي افكارشان را به ديگري منتقل كنند .

آيا براستي روابط ما آدميان كاملتر است ، يا حيوانات كه بدون گفتار ارتباط بر قرار مي كنند ؟!

* * * * *

آيا مي توانيم خود را به سراب دنيايي خيالي و دست نيافتني و آرزويي واهي نفريبيم ؟!

ولي چه توان كرد كه رويايي ست براي آرامش بخشيدن در لحظه اي ، هرچند كه تحققش محال باشد .

:: posted by فرداد صفاییان, 11:50 AM