نسلی ديگر

Monday, November 14, 2005

271 _ ترانه هاي بد

271 _ ترانه هاي بد :


نثر و يا شعر در قالب هاي سرود ، غزل ، رباعي و ترانه و . . هركدام حسي خاص را در آدمي بارور مي كنند ، و كيفيت اين بارور كردن به ماهيت خود آنها بستگي دارد كه چگونه ما را با خود همراه كرده و به دنياي خاص خويش ببرند .

بعد از مدتها ، به ترانه هايي ناب برخوردم كه برخلاف روال جاري ترانه سرايي روز ، نگاهي خاص به دنياي پيرامون خود دارد كه ما را ياد نگاه مقدس " شاملو " مي اندازد : پاك ، نكته سنج ، انديشمند و مسئول در قبال آنچه كه در زندگي روي مي دهد .

قلم سراينده پاينده باد .

* * * * *

پيشكش بامداد :


همه ي دنيا رو ديدم تو شباي پر اميدم
واسه ديدن پريا ، تا ته قصه دويدم

من رو موج برق چشمات به ستاره ها رسيدم
توي اعجاز كلامت ، ذكر بودا رو شنيدم

شعر بودن و رسيدن روي نتهاي صداته
رمز تا هدف دويدن توي صندوق نگاته

توي قانون دل تو كشتن پرنده ننگه
قصه خستگي و تو ، قصه شيشه و سنگه

همه ديواراي دنيا ، تو كتاب تو خرابه
سرنوشت و جبر و تقدير، تو عتاب تو سرابه

توي قصه هاي نابت هميشه ديوا اسيرن
بعد جنگ گرگ و آهو ، ايندفه گرگا مي ميرن

خيلي دورم از تو ، اما حاضره كوه وجودت
نقش رويا رو مي بافم هنوزم ، با تار و پودت

وقتي دلتنگ طلوعم ، توي شهر شب گرفته
وقتي از حسرت بارون ، شيشه ها رو تب گرفته

از تو ذهن تو مي بينم روشني و سادگي رو
رو تنت حس مي كنم من قطره هاي زندگي رو

توي جنگل پليدي ، تو يه شاخه سپيدي
پر غرور و پر اميد ، رو به بالا قد كشيدي

با يه گل بهار نميشه ، اما تو خود بهاري
يه تنه به جنگ پاييز مي ري و خزون نداري

بهترين شباي عمرم پر از ترانه ي تو
معبد ستايش من ، روح جاودانه ي تو

* * * * *

نام كتاب :" ترانه هاي بد "
ترانه سرا : مريم روز بهاني
نشر : نگار و نيما _ نگيما
چاپ اول 1384

:: posted by فرداد صفاییان, 1:08 AM