نسلی ديگر

Wednesday, June 15, 2005

hijexrp243 _ این روز ها

--> يكشنبه، 22 خرداد، 1384

هشت سال پيش خنديدن جرم بود .سوت زدن ودست زدن .همه بايد اخم ميکردند بو می دادند و لباس پاره پوره تنشان ميکردند تا در سر زمين انقلاب زده حق زندگی داشته باشند .

خنده را خاتمی به ميان مردم آورد . همو او بود که اولين بار به روی مردم خنديد و با ديدن همين خنده بود که مردم جرات کردند کمی شادی خود را نشان بدهند . حالا همه کانديداها جا و بی جا می خندند و عکسهای جورا جور ميگيرند و حرفهای خاتمی را می زنند کمی عريان تر ، کمی باز تر ...حتی اقايان رضايی و قالی باف هم می خندند ولباسهای شيک می پوشند . من دلم می خواست به اقای اصفی بگويم که اين هيچ بد نيست که اقای قاليباف شيک پوش است فرق نميکند از چه کسی اين را اموخته باشد اما اين حداقل احترامی است که ادم می تواند به بينند ه خود بگذارد پاکيزه گی و مرتب بودن ...

تازه همه چيز از نو شروع می شود انگار .
حالا همه کسانی که ضد شادمانی و زندگی بودند به جانب زندگی روی اورده اند . خيلی هم البته دور از انتظار نبود .حالا با اين همه امکانات و قدرتی که پيداکرده اند نمی توانند که مثل سابق زندگی کنند بايد جايی اين پولهاو اين قدرت خرج شود و زمانه در روی اين کره خاکی تغيير کرده ديگر اردوگاه سوسياليسمی نيست که ديگران به بهانه اينکه تئوری انها بهتر است خود را از مواهب ظاهری زندگی محروم کنند حالا فرزندان انها هم طاقت چارچوبهای قديمی را ندارند پس همه چير دارد عوض می شود به هزار دليل به هزار دليل خارجی و داخلی .راه زنها به استاديوم ورزشی باز شد و هيچ کس البته به خاطر ندارد که اين درسالها پيش کاملا باز بود و هيچ لازم نبود که کسی برود بست بنشيند تا به او اجازه ورد بدهند .خيال ميکنم خيلی چيزها که با انقلا ب از زنها و مردم گرفته شد سرانجام به انها باز گردانده خواهد شد مثل موسيقی که اوايل انقلاب به کلی قدغن بود در ايللات و عشاير چه ساز ها که شکسته نشد چه کسانی که در بيابانها سازهای خود را به زيرخاک نکردند تا روزی روزگاری ان را در بياورند ...اما سال ۶۵ بود که اعلام شد ساز بايد مجوز داشته باشد مثل تفنگ ...و کم کم به اين جا رسيد که حالا کانديداها در به در دنبال موسيقی دان و تک خوان زن ميگردند تا كنسرت بدهند ...

نمی دانم كسی جريان مستراحهای فرنگی يادش هست .

اول انقلا ب مستراح فرنگی ضد انقلا ب بود و اگركسی بيمار بود و نمی توانست روی مستراح های خودی قضای حاجت كند بايد می رفت مجوز پزشكی ميگرفت كه ناتوان است و فلان و بهمان . اما حالا می دانيم كه درتمام خانه های اقايان مستراح فرنگی حرف اول را می زند ....و مردم هم به بركت گذشت زمان و تغيير وضعيت اقايان می توانند توی هر مستراحی كه می خواهند بشاشند
من خيال ميكنم تمام چيزهايي كه روزگاری مردم داشتند و از آنها گرفته شد دوباره دير يازود به انها بازگردانده خواهد شد و تنهامی ماند همان چيزی كه از اول هم نداشتند و انقلاب هم به كمك همين مسله پا گرفت .
يعنی آزادی ! آزادی واقعی و عدالت اجتماعي !

من فكرميكنم روشنفكر واقعی هنوز راه درازی دارد تا به خواسته های خودش برسد. روشنفكر واقعی درست دارد می آيد سر خط . بله نقطه سر خط .

* * * * *

نقل از وبلاگ "
منیرو روانی پور "

:: posted by فرداد صفاییان, 9:19 PM